سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«یامهدی ادرکنا»
87/6/22 3:30 ع

داستان حاج سید مرتضى حسینى

صدیق مکرّم آقاى حاج سید عباس حسینى (واعظ) که چند ماه قبل مرحوم شد از پدرش مرحوم سید مرتضى حسینى که از تربیت شدگان مرحوم حاج شیخ محمّد تقى بافقى است، جریانى را نقل کرد؛ از ایشان خواستم آن را بنویسد، قبول فرمود. چکیده آن نوشته که نزدم موجود است این چنین است:

مرحوم سیّد مرتضى، منزل مسکونى خود را به یکصد و هشتاد تومان به طور اقساط پنج ماهه، خریدارى کرده و در سر رسید اوّلین قسط با تهى دستى روبرو مى‏شود. به مسجد جمکران رفته و به امام زمان‏علیه‏السلام متوسّل مى‏شود.

مرحوم حاج اسداللَّه خرّاز قمى که از دوستان متدیّن مرحوم سیّد مرتضى بوده و حدود چهل سال سیّد براى او روضه هفتگى مى‏خوانده، او را دیدار کرده و مى‏گوید که در خواب از طرف حضرت ولى عصرعلیه‏السلام مأمور شدم اقساط خانه‏ات را بپردازم (ظاهرا حاج اسداللَّه از اصل خرید خانه هم بى خبر بوده) سیّد قبول مى‏کند و تمام اقساط منزل به برکت توسّل به حضرت بقیة اللَّه توسط حاج اسداللَّه پرداخت مى‏گردد.

مرحوم حاج سید عبّاس مى‏گفت: آقاى حاج اسداللَّه، پدرم را وصىّ خود قرار داد. بعد از فوت حاجى، پدرم تمام مراسم واجب و مستحب را براى او انجام داد. آن شب بر اثر خستگى، بعد از نماز مغرب و عشا خوابش گرفت. نیمه شب از جا برخاست. خیال کردم ناخوش است. گفتم: چه شده؟ گفت: الآن حاج اسداللَّه را خواب دیدم. به من گفت: همه کارها را انجام دادید، مگر نماز لیلة الدفن را، تا دیر نشده برخیز آن را هم به جا آور. حال مى‏خواهم آن نماز را بخوانم. پدرم به من گفت: سیّد عباس، ببین حاجى در شب اوّل قبرش چقدر فراغ خاطر دارد.

 



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :توفیق کعبی دورقی::نظرات دیگران [ نظر]

    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسنده ی آن است.
    طراحی شده توسط : گروه پلاک