سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«طب قرآنی»
87/7/12 8:17 ع

طب قرآنی را ابداع کردم 
  
مصاحبه با استاد جمشید خدادادی، مبتکر طب قرآنی
________________________________

- اول از همه بگوئید شیوه ابداعی شما برای درمان یک بیماری، فرضاً چند آیه می آورد یا دلیل علمی هم دارد؟
¤ اساس درمان براساس آیات قرآن است اما این اساس کاملا علمی و مطابق با علم روز است.

- یعنی می توانید برای بیمار دلیل علمی بیماری اش را بیان کنید؟
¤ بله کاملا. هم علت علمی و فیزیولوژیکی بیماری قابل بیان است و هم راه حل کاملا علمی آن.

- با یک معرفی کوتاه چطورید؟
¤ جمشید خدادادی هستم، سرهنگ نیروی هوایی که از ???? وارد نیروی هوایی شدم و دوره هواپیمایی فوق مدرن F-14 را در ایران گذراندم، از ???? هم شروع کردم به تدریس موتور جت تا به امروز. در کنار کارم ?? سال است که تحقیقات قرآنی انجام می دهم و مبتکر و بنیانگذار طب قرآنی در جهان هستم و عضو جامعه مخترعین و مبتکرین ایران و دارای دو دیپلم افتخار یکی در طب و دیگری در صنعت هواپیمایی.

- اولین ویژگی برتر طب قرآنی چه چیزی است؟
¤ طب قرآنی از همه طب های رایج در جهان، سریع تر جواب می دهد. مثلا اوریون ? روزه درمان می شود، هلیکو باکتر معده ? روزه، پرکاری کم کاری تیروئید ?? روزه، میگرن یک هفته ای. ضمن اینکه در این شیوه برخلاف طب امروز علت بیماری کاملا کشف شده و به طور کامل درمان می شود.

- قبل از اینکه جلوتر برویم، یک سؤال و آن هم اینکه چطور متخصص جت مدرن سراغ طب قرآنی رفت؟
¤ سال ???? موقعی که قطعنامه ??? پذیرفته شد، تعدادی افسر از طرفUN آمدند ایران، من هم از طرف نیروی هوایی به عنوان افسر رابط اعزام شدم به منطقه. یکی از افسرانی که برای آموزش از یوگسلاوی آمده بود فردی بود به نام «دیوید اویچ»، ایشان دارویی به همراه خودش داشت به نام «پراپولیز» که هر بیماری ای که پیدا می کرد از همین دارو برای درمانش استفاده می کرد. وقتی مواد اولیه این دارو را بررسی کردم دیدم در کشور ما فوق العاده زیاد یافت می شود اما متأسفانه هیچ استفاده ای از آن نمی شود.

- دارو را به شما هم داد؟
¤ بعد که این آقا رفت یوگسلاوی، برای من قطره و پماد این دارو را فرستاد. کنجکاو شدم و مراجعه کردم به کتاب قانون بوعلی سینا و دیدم که بوعلی در جلد دوم این کتاب، طرز تهیه قرص این دارو را هم کامل بیان کرده است. سه ماه فکرم دائم مشغول بود، تا اینکه به فکرم رسید اگر قرآن معجزه است حتماً باید در زمینه بیماری ها و درمان حرف هایی برای گفتن داشته باشد.

- پس اینطوری استارت خورده شد؟
¤ بله، شروع کردم به مطالعه و تحقیق و بیش از ??? آیه از قرآن را در این زمینه پیدا کردم و شگفت آور بود که هر روز دریچه های جدیدتری به روی من باز می شد. البته دراین مدت به مطالعه طب قدیم و طب جدید هم پرداختم و در بسیاری از کنفرانس های علمی و پزشکی شرکت کردم و الان ? سال است که من این علم را در دانشگاه ها تدریس می کنم.

- شاگردهای شما معمولاً چه کسانی هستند؟
¤ خب دانشجوهای رشته های مختلف و بسیاری از پزشکان دراین کلاسها حضور داشته اند.

-بیمارهای شما معمولاً چه کسانی هستند؟
¤ معمولاً بیمارانی می آیند سراغ من که تمام مراحل پزشکی را طی کرده اند و وقتی به نتیجه نمی رسند و یا حتی دکترها و بیمارستانها از آن ها قطع امید می کنند، می آیند پیش من. حتی خیلی از این بیماران را خود پزشکان می فرستند تا آخرین تیر را هم امتحان کنند.

-طب قرآنی یعنی چه؟ یعنی در آیات قرآن علت و روش درمان مثلاً یک بیماری ذکر شده است؟
¤ بله، یکی از جنبه های اعجاز قرآن، دیدگاه های آن درمورد بیماری ها و پیشگیری از تمام بیماری هاست. در سوره روم، آیه ?? اگر دقیق بررسی کنید، درمان و پیشگیری همه بیماری ها آمده است. خداوند درقرآن می فرماید هیچ خشک و تری نیست مگر اینکه درقرآن باشد،با همچین ادعایی چطور می شود در زمینه درمان انسان بی نظر باشد.

- اساس این طب چه چیزی یا چیزهایی است؟
¤ فقط تغذیه و نه هیچ داروی دیگری. خداوند می فرماید زمانی انسان را کرامت دادیم که غذای پاک به او دادیم. شعار اساسی قرآن این است: غذای انسان داروی انسان است و داروی انسان غذای انسان است.

- و بیماری ها فقط به خاطر تغذیه اشتباه اند؟
¤ تمام بیماری ها از نظر قرآن به خاطر اشتباهات خود انسان و تغذیه نامناسب او به وجود می آیند. هیچ حیوانی به طور غریزی تغذیه خودش را عوض نمی کند، هیچ جانور گوشتخواری حتی در فرط گرسنگی گیاه خوار نمی شود. بنابراین در طبیعت هیچ حیوانی بیمار نمی شود مگر حیواناتی که با انسان در ارتباط اند. انسان تنها موجودی است که تغذیه خودش را این همه دستکاری کرده و امروز به پیتزا و سوسیس و کالباس رسیده است. پزشکان امروز معتقدند غذا هیچ ربطی به بیماری ندارد و در واقع طب قرآنی فقط از طریق تغذیه و نوع غذا عمل می کند.

- پس یک جورهایی می شود گفت طب شما، دخالتی درکار پزشکان امروز نمی کند؟
¤ دقیقاً همین طور است و ما همیشه به آقایان پزشک می گوئیم که شما داروی خودتان را بدهید، ما هم شیوه تغذیه مان را. منتها کسی که این شیوه تغذیه را اجرا کرد، دیگر محتاج دارو نمی شود.

-طبق صحبت شما اگر کسی این شیوه تغذیه قرآن را عمل کند، نباید اصلاً مریض شود؟
¤ اگرانسان غذای خودش را مصرف کند، اصلاً بیماری برای بدن او مفهوم ندارد. من خودم کسی بودم که هر سال ?? ساعت دربیمارستان بستری می شدم به خاطر مسمومیت های غذایی و مشکلات معده، الان ?? سال است که خودم و خانواده ام یک قرص هم مصرف نکرده ایم. بیماران من الان ? سال است که نیازی دیگر به دکتر و دارو ندارند و این شگفتی قرآن است.

- می توانید دلیل علمی تری برای من بیاورید؟ می خواهم بدانم شمایی که این سیستم تغذیه را عمل می کنید، ویروس و یا میکروب وارد بدن تان نمی شود؟
¤ ببین، ویروس و میکروب وارد هر بدنی می شود. مثل این است که در محیط کاری شما دو نفر سرما می خورند اما سه نفر نمی خورند. ویروس وارد بدن آدم سالم هم می شود اما شرائط بدن او برای رشد و بقای ویروس یا میکروب مناسب نیستند برای همین ویروس دفع می شود. شما اگر غذایی مصرف نکنی که ویروس ها از آن تغذیه کنند و زمینه رشد آنها را فراهم کند، به هیچ وجه بیمار نمی شوی. در آزمایشگاه های پزشکی برای کشت میکروب از پنج عامل استفاده می کنند که عبارتند از آب گوشت، خون، آگار، خون آگار و شکلات. آیات قرآن را که بررسی می کنی می بینی در هیچ کدام از غذاهایی که توصیه کرده، هیچ یک از این ? عامل وجود ندارد.

- تعریف شما از غذا، چه چیزهایی است؟
¤ ما به چهار عامل می گوئیم غذا: پروتئین ها، قندها، چربی ها و ویتامین ها. مجموعه اینها را می گوئیم غذا که در سوره عبس بیان و نکته جالب اینجاست که قندها دو دسته اند راست گرا و چپ گرا، قندهای راست گرا همان قند و شکر هستند و چپگراها قندهایی اند که اگر پلاریزه کنیم، نور را به سمت چپ منحرف می کنند و خداوند در سوره عبس از قندهای چپگرا نام می برد و نه این قند و شکرهای پرضرر.


- آقای خدادادی بفرمائید چائی!

¤ نه، من چایی هم نمی خورم.

- چایی هم در تغذیه شما جایی ندارد؟
¤ من کتابی نوشتم در مورد چایی که ?? نوع بیماری را با سند و مدرک کاملا علمی برایش عنوان کرده ام. اگر به آخرین تحقیقات دنیا رجوع کنید، می فهمید که چای یک گیاه سمی است که ? هزارسال است شناخته شده و ما به همراه شاگردانم آزمایشی را انجام دادیم و دیدیم هیچ موجود گیاهخواری در دنیا برگ سبز چایی را نمی خورد، حتی ما آن را لای نان گذاشتیم و به گاو دادیم و خورد، به محض اینکه طعم چایی را حس کرد، چای را بیرون انداخت. این را هم بگویم که هیچ آفتی هم سراغ این برگ چای نمی رود و هیچوقت این گیاه سم پاشی نمی شود.

-وای چه بد، اینطوری که از همه چیز باید بگذریم؟
¤ خب ما به جای همه اینها خوراکی های جایگزین معرفی می کنیم. به جای چای ?? مورد نوشیدنی معرفی می کنیم که بسیار خوش طعم تر از چای اند و کاملا در دسترس اند.

- سیستم شما بیشتر برای درمان بیماری است یا پیشگیری از بیماری؟
¤ هر دو مورد.

- روی چند بیماری تا به حال کار کردید؟
¤ بیش از ??? بیماری و اغلب روی بیماری هایی که از نظر پزشکی امروز علت آنها کشف نشده و درمانی برای آنها موجود نیست.

- فکر کنم گفتید یک دیپلم افتخار هم در زمینه طب دارید؟
¤ بیماری هست به نام «آندمتیوز» که در مورد این بیماری تا به حال در دنیا ???? مقاله و ?? جلد کتاب نوشته شده است ولی هنوز علت آن مشخص نشده که من توانستم علت آن را پیدا کنم و به صورت یک مقاله بنویسم که دیپلم طب را در این زمینه دریافت کردم.

- چند نفر از همین بیماری را تا به حال درمان کردید؟
¤ بیش از ?? نفر.

- به طور مثال همین بیماری، شما می توانید سند قرآنی اش را ارائه کنید؟
¤ بله، این شگفتی قرآن است و درمان این بیماری در آیه ?? تا ?? سوره عبس جزء سی ام است.

- شیوه شما یک جور پرهیز غذایی است؟
¤ بله

- صرفاً غذاهای گیاهی؟
¤ خیر، ما حتی گوشت را بعضی اوقات به جای دارو تجویز می کنیم. در واقع در این سیستم غذایی حذف نمی شود اما مقدار آن و نحوه استفاده از آن تغییر می کند.

- پس مثل چای، برای غذاها هم جایگزین دارید؟
¤ ما بیش از ?? نوع غذای گیاهی معرفی می کنیم، ما از مغز دانه ها بیش از ?? نوع شیر درست کردیم تا حالا که بسیار خوش طعم و مزه اند.

- می خواهم بدانم این غذاهای جایگزین خوش طعم پسندی انسان را ارضا می کنند یا یک حالت ریاضت کشیدن و تحمل مزه های جدید لازمه استفاده از آنهاست؟
¤ اصلا اینطور نیست. غذاهای جایگزین به مراتب از غذاهای فعلی که جبر زندگی روزانه به مردم تحمیل کرده خوش طعم تر و لذیذترند. کسانی که برای امتحان این غذاها را می چشند، خیلی زود طرفدار غذاها می شوند.

- ولی تأکید بیشتری بر روی گیاه دارید؟
¤ خب شما آیاتی که در مورد غذا هست را بررسی کنید ببینید از گیاه بیشتر صحبت شده یا گوشت.

- لابد گیاه؟
¤ به مراتب گیاه بیشتر است و هیچ توجه قرآن بی حکمت نیست.

- فکر نمی کنید ادعای شما بیش از حد بزرگ باشد؟
¤ قرآن معجزه همه قرن هاست و مطمئناً هر دریچه ای که از یک معجزه گشوده شود، مسلماً بزرگ خواهد بود. خداوند در آیه ?? سوره بقره می فرماید هر کس غذای پست بخورد، به ذلت می افتد! در واقع اگر غذای پست خوردی، نعمات و الهام های الهی را نمی توانی دریافت کنی. چرا واقعاً در یک کشور مسلمان باید این همه بیمار سرطانی وجود داشته باشد.

- هر پزشکی برای تشخیص بیماری یک روشی دارد، طب قرآنی هم شیوه خاصی برای این کار دارد؟
¤ بله، من از روی زبان و چهره افراد. بسیاری از بیماری ها را دستگاه های آزمایشگاهی نشان نمی دهند اما زبان و چهره وضعیت درون انسان را کامل نشان می دهد.

- عکس العمل مجامع پزشکی در برخورد با این طب چه بوده است؟
¤ دیدارهای زیادی و همینطور برخوردهای زیادی داشتیم با پزشکان و اساتید مختلف. بعضی ها استقبال خوبی داشتند و حتی در کلاس های من حاضر می شوند و بعضی ها هم چون من مدرک پزشکی ندارم برایشان سخت است که حرفم را قبول کنند.

- خب مگر شما با سند و مدرک حرف نمی زنید؟
¤ همه حرف من همین است و بارها گفته ام که حاضرم کسی پیدا بشود و دلایل درمانی طب قرآنی را رد کند و یا در یک کنفرانس بحث کنند و مثلا از برخی شیوه های درمانی امروز که من آنها را رد می کنم دفاع کنند.

- گفتید برخورد هم داشتید؟
¤ چند مورد

- یکی از آنها را بگوئید.
¤ برخوردی داشتیم با انجمن ام اس ایران که ماگفتیم به چه مجوزی پزشکان این انجمن برای بیمارانشان اینترفرون یا آوانکس تجویز می کنند، این داروها آنتی ویروس اند ولی مگر ام اس ویروسی است.

- چه جوابی دادند؟
¤ گفتند حدس ما این است که ویروسی باشد. ولی مگر می شود با حدس و گمان کسی را درمان کرد. جزوه ای را نوشتم و
علت و راه درمان بیماری ام اس را در آن توضیح دادم و فرستادم برای انجمن ام اس تهران.

- شنیدم که قرار است این طب را به اروپا بفرستید. چرا؟
¤متأسفانه در کشور ما تا چیزی از طرف کشورهای غربی تأیید نشود، جدی گرفته نمی شود. مثالش هم همین طب حجامت است که وقتی ارگان های رسمی آن را به رسمیت شناختند که یک دکتر آلمانی نتایج تحقیقاتش را در مورد حجامت به صورت کتاب چاپ کرد و وارد ایران شد. درحالی که حجامت را سالها پیش بوعلی در کتابش آورده و اصلاً یکی از سنت های قدیمی اسلام است.

- البته ما که امیدواریم این ماجرا دراین مورد تکرار نشود.
¤ من هم امیدوارم.

- آقای خدادادی، این موضوع موضوع نو و تازه ای است و ما دوست داریم با تعدادی از بیمارانی که اولاً مراحل پزشکی را در بیمارستان ها طی کرده اند و جواب نگرفته اند و ثانیاً از طریق طب قرآنی درمان شده اند تماس برقرار کنیم و با آنها هم گفتگویی داشته باشیم و در جلسات شما هم حضور پیدا کنیم.
¤ موافقم و همینجا هم از همه پزشکان و مراجع پزشکی که علاقمند باشند این شیوه ها را آزمایش کنند و یا بحث مستند و علمی بکنند، دعوت می کنم.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :توفیق کعبی دورقی::نظرات دیگران [ نظر]

    «طب قرآنی»
    87/7/12 8:17 ع

    طب قرآنی را ابداع کردم 
      
    مصاحبه با استاد جمشید خدادادی، مبتکر طب قرآنی
    ________________________________

    - اول از همه بگوئید شیوه ابداعی شما برای درمان یک بیماری، فرضاً چند آیه می آورد یا دلیل علمی هم دارد؟
    ¤ اساس درمان براساس آیات قرآن است اما این اساس کاملا علمی و مطابق با علم روز است.

    - یعنی می توانید برای بیمار دلیل علمی بیماری اش را بیان کنید؟
    ¤ بله کاملا. هم علت علمی و فیزیولوژیکی بیماری قابل بیان است و هم راه حل کاملا علمی آن.

    - با یک معرفی کوتاه چطورید؟
    ¤ جمشید خدادادی هستم، سرهنگ نیروی هوایی که از ???? وارد نیروی هوایی شدم و دوره هواپیمایی فوق مدرن F-14 را در ایران گذراندم، از ???? هم شروع کردم به تدریس موتور جت تا به امروز. در کنار کارم ?? سال است که تحقیقات قرآنی انجام می دهم و مبتکر و بنیانگذار طب قرآنی در جهان هستم و عضو جامعه مخترعین و مبتکرین ایران و دارای دو دیپلم افتخار یکی در طب و دیگری در صنعت هواپیمایی.

    - اولین ویژگی برتر طب قرآنی چه چیزی است؟
    ¤ طب قرآنی از همه طب های رایج در جهان، سریع تر جواب می دهد. مثلا اوریون ? روزه درمان می شود، هلیکو باکتر معده ? روزه، پرکاری کم کاری تیروئید ?? روزه، میگرن یک هفته ای. ضمن اینکه در این شیوه برخلاف طب امروز علت بیماری کاملا کشف شده و به طور کامل درمان می شود.

    - قبل از اینکه جلوتر برویم، یک سؤال و آن هم اینکه چطور متخصص جت مدرن سراغ طب قرآنی رفت؟
    ¤ سال ???? موقعی که قطعنامه ??? پذیرفته شد، تعدادی افسر از طرفUN آمدند ایران، من هم از طرف نیروی هوایی به عنوان افسر رابط اعزام شدم به منطقه. یکی از افسرانی که برای آموزش از یوگسلاوی آمده بود فردی بود به نام «دیوید اویچ»، ایشان دارویی به همراه خودش داشت به نام «پراپولیز» که هر بیماری ای که پیدا می کرد از همین دارو برای درمانش استفاده می کرد. وقتی مواد اولیه این دارو را بررسی کردم دیدم در کشور ما فوق العاده زیاد یافت می شود اما متأسفانه هیچ استفاده ای از آن نمی شود.

    - دارو را به شما هم داد؟
    ¤ بعد که این آقا رفت یوگسلاوی، برای من قطره و پماد این دارو را فرستاد. کنجکاو شدم و مراجعه کردم به کتاب قانون بوعلی سینا و دیدم که بوعلی در جلد دوم این کتاب، طرز تهیه قرص این دارو را هم کامل بیان کرده است. سه ماه فکرم دائم مشغول بود، تا اینکه به فکرم رسید اگر قرآن معجزه است حتماً باید در زمینه بیماری ها و درمان حرف هایی برای گفتن داشته باشد.

    - پس اینطوری استارت خورده شد؟
    ¤ بله، شروع کردم به مطالعه و تحقیق و بیش از ??? آیه از قرآن را در این زمینه پیدا کردم و شگفت آور بود که هر روز دریچه های جدیدتری به روی من باز می شد. البته دراین مدت به مطالعه طب قدیم و طب جدید هم پرداختم و در بسیاری از کنفرانس های علمی و پزشکی شرکت کردم و الان ? سال است که من این علم را در دانشگاه ها تدریس می کنم.

    - شاگردهای شما معمولاً چه کسانی هستند؟
    ¤ خب دانشجوهای رشته های مختلف و بسیاری از پزشکان دراین کلاسها حضور داشته اند.

    -بیمارهای شما معمولاً چه کسانی هستند؟
    ¤ معمولاً بیمارانی می آیند سراغ من که تمام مراحل پزشکی را طی کرده اند و وقتی به نتیجه نمی رسند و یا حتی دکترها و بیمارستانها از آن ها قطع امید می کنند، می آیند پیش من. حتی خیلی از این بیماران را خود پزشکان می فرستند تا آخرین تیر را هم امتحان کنند.

    -طب قرآنی یعنی چه؟ یعنی در آیات قرآن علت و روش درمان مثلاً یک بیماری ذکر شده است؟
    ¤ بله، یکی از جنبه های اعجاز قرآن، دیدگاه های آن درمورد بیماری ها و پیشگیری از تمام بیماری هاست. در سوره روم، آیه ?? اگر دقیق بررسی کنید، درمان و پیشگیری همه بیماری ها آمده است. خداوند درقرآن می فرماید هیچ خشک و تری نیست مگر اینکه درقرآن باشد،با همچین ادعایی چطور می شود در زمینه درمان انسان بی نظر باشد.

    - اساس این طب چه چیزی یا چیزهایی است؟
    ¤ فقط تغذیه و نه هیچ داروی دیگری. خداوند می فرماید زمانی انسان را کرامت دادیم که غذای پاک به او دادیم. شعار اساسی قرآن این است: غذای انسان داروی انسان است و داروی انسان غذای انسان است.

    - و بیماری ها فقط به خاطر تغذیه اشتباه اند؟
    ¤ تمام بیماری ها از نظر قرآن به خاطر اشتباهات خود انسان و تغذیه نامناسب او به وجود می آیند. هیچ حیوانی به طور غریزی تغذیه خودش را عوض نمی کند، هیچ جانور گوشتخواری حتی در فرط گرسنگی گیاه خوار نمی شود. بنابراین در طبیعت هیچ حیوانی بیمار نمی شود مگر حیواناتی که با انسان در ارتباط اند. انسان تنها موجودی است که تغذیه خودش را این همه دستکاری کرده و امروز به پیتزا و سوسیس و کالباس رسیده است. پزشکان امروز معتقدند غذا هیچ ربطی به بیماری ندارد و در واقع طب قرآنی فقط از طریق تغذیه و نوع غذا عمل می کند.

    - پس یک جورهایی می شود گفت طب شما، دخالتی درکار پزشکان امروز نمی کند؟
    ¤ دقیقاً همین طور است و ما همیشه به آقایان پزشک می گوئیم که شما داروی خودتان را بدهید، ما هم شیوه تغذیه مان را. منتها کسی که این شیوه تغذیه را اجرا کرد، دیگر محتاج دارو نمی شود.

    -طبق صحبت شما اگر کسی این شیوه تغذیه قرآن را عمل کند، نباید اصلاً مریض شود؟
    ¤ اگرانسان غذای خودش را مصرف کند، اصلاً بیماری برای بدن او مفهوم ندارد. من خودم کسی بودم که هر سال ?? ساعت دربیمارستان بستری می شدم به خاطر مسمومیت های غذایی و مشکلات معده، الان ?? سال است که خودم و خانواده ام یک قرص هم مصرف نکرده ایم. بیماران من الان ? سال است که نیازی دیگر به دکتر و دارو ندارند و این شگفتی قرآن است.

    - می توانید دلیل علمی تری برای من بیاورید؟ می خواهم بدانم شمایی که این سیستم تغذیه را عمل می کنید، ویروس و یا میکروب وارد بدن تان نمی شود؟
    ¤ ببین، ویروس و میکروب وارد هر بدنی می شود. مثل این است که در محیط کاری شما دو نفر سرما می خورند اما سه نفر نمی خورند. ویروس وارد بدن آدم سالم هم می شود اما شرائط بدن او برای رشد و بقای ویروس یا میکروب مناسب نیستند برای همین ویروس دفع می شود. شما اگر غذایی مصرف نکنی که ویروس ها از آن تغذیه کنند و زمینه رشد آنها را فراهم کند، به هیچ وجه بیمار نمی شوی. در آزمایشگاه های پزشکی برای کشت میکروب از پنج عامل استفاده می کنند که عبارتند از آب گوشت، خون، آگار، خون آگار و شکلات. آیات قرآن را که بررسی می کنی می بینی در هیچ کدام از غذاهایی که توصیه کرده، هیچ یک از این ? عامل وجود ندارد.

    - تعریف شما از غذا، چه چیزهایی است؟
    ¤ ما به چهار عامل می گوئیم غذا: پروتئین ها، قندها، چربی ها و ویتامین ها. مجموعه اینها را می گوئیم غذا که در سوره عبس بیان و نکته جالب اینجاست که قندها دو دسته اند راست گرا و چپ گرا، قندهای راست گرا همان قند و شکر هستند و چپگراها قندهایی اند که اگر پلاریزه کنیم، نور را به سمت چپ منحرف می کنند و خداوند در سوره عبس از قندهای چپگرا نام می برد و نه این قند و شکرهای پرضرر.


    - آقای خدادادی بفرمائید چائی!

    ¤ نه، من چایی هم نمی خورم.

    - چایی هم در تغذیه شما جایی ندارد؟
    ¤ من کتابی نوشتم در مورد چایی که ?? نوع بیماری را با سند و مدرک کاملا علمی برایش عنوان کرده ام. اگر به آخرین تحقیقات دنیا رجوع کنید، می فهمید که چای یک گیاه سمی است که ? هزارسال است شناخته شده و ما به همراه شاگردانم آزمایشی را انجام دادیم و دیدیم هیچ موجود گیاهخواری در دنیا برگ سبز چایی را نمی خورد، حتی ما آن را لای نان گذاشتیم و به گاو دادیم و خورد، به محض اینکه طعم چایی را حس کرد، چای را بیرون انداخت. این را هم بگویم که هیچ آفتی هم سراغ این برگ چای نمی رود و هیچوقت این گیاه سم پاشی نمی شود.

    -وای چه بد، اینطوری که از همه چیز باید بگذریم؟
    ¤ خب ما به جای همه اینها خوراکی های جایگزین معرفی می کنیم. به جای چای ?? مورد نوشیدنی معرفی می کنیم که بسیار خوش طعم تر از چای اند و کاملا در دسترس اند.

    - سیستم شما بیشتر برای درمان بیماری است یا پیشگیری از بیماری؟
    ¤ هر دو مورد.

    - روی چند بیماری تا به حال کار کردید؟
    ¤ بیش از ??? بیماری و اغلب روی بیماری هایی که از نظر پزشکی امروز علت آنها کشف نشده و درمانی برای آنها موجود نیست.

    - فکر کنم گفتید یک دیپلم افتخار هم در زمینه طب دارید؟
    ¤ بیماری هست به نام «آندمتیوز» که در مورد این بیماری تا به حال در دنیا ???? مقاله و ?? جلد کتاب نوشته شده است ولی هنوز علت آن مشخص نشده که من توانستم علت آن را پیدا کنم و به صورت یک مقاله بنویسم که دیپلم طب را در این زمینه دریافت کردم.

    - چند نفر از همین بیماری را تا به حال درمان کردید؟
    ¤ بیش از ?? نفر.

    - به طور مثال همین بیماری، شما می توانید سند قرآنی اش را ارائه کنید؟
    ¤ بله، این شگفتی قرآن است و درمان این بیماری در آیه ?? تا ?? سوره عبس جزء سی ام است.

    - شیوه شما یک جور پرهیز غذایی است؟
    ¤ بله

    - صرفاً غذاهای گیاهی؟
    ¤ خیر، ما حتی گوشت را بعضی اوقات به جای دارو تجویز می کنیم. در واقع در این سیستم غذایی حذف نمی شود اما مقدار آن و نحوه استفاده از آن تغییر می کند.

    - پس مثل چای، برای غذاها هم جایگزین دارید؟
    ¤ ما بیش از ?? نوع غذای گیاهی معرفی می کنیم، ما از مغز دانه ها بیش از ?? نوع شیر درست کردیم تا حالا که بسیار خوش طعم و مزه اند.

    - می خواهم بدانم این غذاهای جایگزین خوش طعم پسندی انسان را ارضا می کنند یا یک حالت ریاضت کشیدن و تحمل مزه های جدید لازمه استفاده از آنهاست؟
    ¤ اصلا اینطور نیست. غذاهای جایگزین به مراتب از غذاهای فعلی که جبر زندگی روزانه به مردم تحمیل کرده خوش طعم تر و لذیذترند. کسانی که برای امتحان این غذاها را می چشند، خیلی زود طرفدار غذاها می شوند.

    - ولی تأکید بیشتری بر روی گیاه دارید؟
    ¤ خب شما آیاتی که در مورد غذا هست را بررسی کنید ببینید از گیاه بیشتر صحبت شده یا گوشت.

    - لابد گیاه؟
    ¤ به مراتب گیاه بیشتر است و هیچ توجه قرآن بی حکمت نیست.

    - فکر نمی کنید ادعای شما بیش از حد بزرگ باشد؟
    ¤ قرآن معجزه همه قرن هاست و مطمئناً هر دریچه ای که از یک معجزه گشوده شود، مسلماً بزرگ خواهد بود. خداوند در آیه ?? سوره بقره می فرماید هر کس غذای پست بخورد، به ذلت می افتد! در واقع اگر غذای پست خوردی، نعمات و الهام های الهی را نمی توانی دریافت کنی. چرا واقعاً در یک کشور مسلمان باید این همه بیمار سرطانی وجود داشته باشد.

    - هر پزشکی برای تشخیص بیماری یک روشی دارد، طب قرآنی هم شیوه خاصی برای این کار دارد؟
    ¤ بله، من از روی زبان و چهره افراد. بسیاری از بیماری ها را دستگاه های آزمایشگاهی نشان نمی دهند اما زبان و چهره وضعیت درون انسان را کامل نشان می دهد.

    - عکس العمل مجامع پزشکی در برخورد با این طب چه بوده است؟
    ¤ دیدارهای زیادی و همینطور برخوردهای زیادی داشتیم با پزشکان و اساتید مختلف. بعضی ها استقبال خوبی داشتند و حتی در کلاس های من حاضر می شوند و بعضی ها هم چون من مدرک پزشکی ندارم برایشان سخت است که حرفم را قبول کنند.

    - خب مگر شما با سند و مدرک حرف نمی زنید؟
    ¤ همه حرف من همین است و بارها گفته ام که حاضرم کسی پیدا بشود و دلایل درمانی طب قرآنی را رد کند و یا در یک کنفرانس بحث کنند و مثلا از برخی شیوه های درمانی امروز که من آنها را رد می کنم دفاع کنند.

    - گفتید برخورد هم داشتید؟
    ¤ چند مورد

    - یکی از آنها را بگوئید.
    ¤ برخوردی داشتیم با انجمن ام اس ایران که ماگفتیم به چه مجوزی پزشکان این انجمن برای بیمارانشان اینترفرون یا آوانکس تجویز می کنند، این داروها آنتی ویروس اند ولی مگر ام اس ویروسی است.

    - چه جوابی دادند؟
    ¤ گفتند حدس ما این است که ویروسی باشد. ولی مگر می شود با حدس و گمان کسی را درمان کرد. جزوه ای را نوشتم و
    علت و راه درمان بیماری ام اس را در آن توضیح دادم و فرستادم برای انجمن ام اس تهران.

    - شنیدم که قرار است این طب را به اروپا بفرستید. چرا؟
    ¤متأسفانه در کشور ما تا چیزی از طرف کشورهای غربی تأیید نشود، جدی گرفته نمی شود. مثالش هم همین طب حجامت است که وقتی ارگان های رسمی آن را به رسمیت شناختند که یک دکتر آلمانی نتایج تحقیقاتش را در مورد حجامت به صورت کتاب چاپ کرد و وارد ایران شد. درحالی که حجامت را سالها پیش بوعلی در کتابش آورده و اصلاً یکی از سنت های قدیمی اسلام است.

    - البته ما که امیدواریم این ماجرا دراین مورد تکرار نشود.
    ¤ من هم امیدوارم.

    - آقای خدادادی، این موضوع موضوع نو و تازه ای است و ما دوست داریم با تعدادی از بیمارانی که اولاً مراحل پزشکی را در بیمارستان ها طی کرده اند و جواب نگرفته اند و ثانیاً از طریق طب قرآنی درمان شده اند تماس برقرار کنیم و با آنها هم گفتگویی داشته باشیم و در جلسات شما هم حضور پیدا کنیم.
    ¤ موافقم و همینجا هم از همه پزشکان و مراجع پزشکی که علاقمند باشند این شیوه ها را آزمایش کنند و یا بحث مستند و علمی بکنند، دعوت می کنم.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :توفیق کعبی دورقی::نظرات دیگران [ نظر]

    از جمله مباحث قرآنی که در اشعار حافظ شیرین سخن خوش نشسته و چون نگین انگشتری، شعرش را زینت بخشیده است مفاهیمی چون: رمضان، روزه و شب قدر است که از جمله زیباترین ابیات در دیوان حافظ را شامل می شود. «حافظ از روزه همانند نماز غالباً به طنز و از پایان گرفتن ماه روزه به شادی یاد می کند.»(1) و این همان مبارزه منفی است که با ریاکاران و روی آوردن به روح دعا، عبادت، نیایش و به طور کلی همه اعمال دینی است.
    او قدر و منزلت روزه و رمضان را می داند و به نیکی دریافته که از کرامت این ماه است که چشم حقیقت بین او گشوده خواهد شد و به عوالم بالاتر راه خواهد یافت از این رو می گوید:
    روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
    صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
    او با اشراف به تبعات و دستاوردهای این ماه، هم کیشان و رندان و اهل باطن را فرا می خواند که فرصت ماه شعبان را ارج نهاده خود را برای رسیدن ایام ماه رمضان آماده کنند.
    ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
    از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
    اگرچه اندیشه عرفانی حافظ و توجه او به عوالم عرفانی او بر هیچ حافظ پژوهی پوشیده نیست اما پارادکسی در این دست از اشعار حافظ وجود دارد که توجه همگان را به خود معطوف ساخته است و حتی گاه افرادی را به اشتباه و داوری سطحی و برداشتهای زمینی از آن انداخته است. اشعار زیر از این گونه اند:
    - زان می عشق کران پخته شود هر خامی
    گرچه ماه رمضان است بیاور جامی
    - زان باده که در میکده عشق فروشند
    ما را دو سه پیمانه بده گو رمضان باش
    - ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
    در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
    وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
    عمری که بی حضور صراحی به جام رفت
    - گر فوت شد سحور چه نفصان صبوح هست
    از می کنند روزه گشا طالبان یار
    تقریباً در همه ابیاتی که حافظ از روزه و رمضان سخنی به میان آورده آن را با زهدفروشی و می همراه کرده است. آنچه مسلم است می از جمله مفاهیم بحث برانگیز در اشعار حافظ است که بسیار در مورد آن سخن گفته اند: «این حرف را بارها پژوهندگان حافظ گفته اند که دو باده در حافظ داریم انگوری و عرفانی یا دو معشوق در دیوان مطرح و مخاطب است زمینی انسانی و آسمانی عرفانی. نگارنده به نوع سومی از می و معشوق در حافظ قائل است و بر آن است که بیشترینه اشعار حافظ در این زمینه سوم است و آن همانا می و معشوق ادبی و کنایی است.»(2)
    روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
    می زخمخانه به جوش آمده می باید خواست
    نوبه زهد فروشان گران جان بگذشت
    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
    با توجه به بیت دوم این غزل به نیکی پیداست که این می در مقابل زهد فروشی های مسلمانان ظاهری که دین را حربه ای برای خود قرار داده اند مطرح شده و منظور التفات به روح و حقیقت روزه و روزه داری است چرا که او نیک می داند که ریا از منفورترین گناهان در پیشگاه خداوند است و انسان باید همه ایام و لحظات را غنیمت بداند و نه فقط ماه مقرر شده رمضان را. این مفهوم در این غزل به روشنی تکرار شده است:
    بیا ترک فلک خوان روزه غارت کرد
    هلال عید به دو قدح اسارت کرد
    ثواب روزه و حج قبول آنکس برد
    که خاک میکده عشق را زیارت کرد
    از سویی عشق، اصل اندیشه حافظ را تشکیل می دهد و در برخورد شاعر با ماه رمضان و روزه و حتی حج نیز همان نقش همیشگی خود را ایفا می کند. پیشتر از خواجه شنیدیم که در زیر گنبد کبود هیچ صدایی خوشتر از صدای عشق نیست و هر انسانی که هنر عشق ورزیدن نیاموخته باشد، به فتوای شاعر جسد متحرکی بیش نیست و می توان بر جنازه وی نماز کرد. حافظ پا را ازا ین مرحله نیز فراتر نهاده و یگانه فریادرس انسان را عشق دانسته است.(3) مفهوم شعر فوق به مضمونی دیگر در شعر حافظ تکرار شده است و او چون ترجیع بندی دائم در پی تکرار و القای عشق الهی است:
    عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ
    قرآن زبر بخوانی در چارده روایت
    او - که عموماً همه تعابیر مربوط به روزه را با طنز مخصوص خود در مقابل ریاکاران بکار برده- جز یک مورد از چهار مورد تکرار شب قدر دراشعارش، در بقیه موارد از آن به تجلیل و احترام یاد کرده چرا که خود را مدیون و مرهون چنین شبی می داند:
    - چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
    آن شب قدر کزین تازه براتم دادند
    - در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن
    سر خوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
    - شب قدر است و طی شد نامه هجر
    سلام فیه حتی مطلع الفجر
    - آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
    یارب این تأثیر دولت از کدامین کوکب است
    حافظ برای رسیدن عید رمضان (فطر) سخت بی تابی می کند. علیرغم همه ارادت شاعر به افکار مزدیسنایی و مهرآیینی، هوش و حواس وی بیش از آنکه معطوف عید نوروز باستانی باشد به عید فطر است بدین اعتبار که بسامد ده گانه عید در شعر حافظ، حداقل شش بار از عید رمضان در میان است.
    حافظ منشین بی می و معشوقه زمانی
    کا یام گل و یاسمن و عید صیام است
    عید است و آخر گل و یاران در انتظار
    ساقی به روی یار ببین ماه ومی بیار
    منابع:
    1- ذهن و زبان حافظ، بهاءالدین خرمشاهی، ص51
    2- تأثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی، علی اصغر حلبی، ص 198
    3- شولای رمضان برجان و زبان حافظ، محمد قراگوزلو، روزنامه همشهری 77
    منبع: روزنامه کیهان


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :توفیق کعبی دورقی::نظرات دیگران [ نظر]

    می نویسم ز تو

     

    اسمان صاف و زلال است دل من ابری

     

    غصه و غم چه زیباست خدایا صبری

     

    می رسد بوی گل غنچه زهر کوی و گذر

     

    اشک در دیده من حلقه زده بار دگر

     

    می نویسم ز تو و ان دل شیدایی تو

     

    می نویسم ز تو چون فصل بهار شده ای

     

    در همه زمزمه هایم تو شعارم شده ای

     

    می نویسم زخوبی ات که برام دنیاست

     

    همه  زیبایی دنیا ز خوبی ات پیداست

     

    عاشقم عاشق تو کاش تو می دانستی

     

    زار و گریان شده از چشم تر من هستی

     

    ای همه هستی من تاب و توان نیست مرا

     

    در دل بزرگ تو مهر و وفاست اما ما چرا

     

    نظری کن به من و این بدن خسته من

     

    بزدا غصه و غم از این دل بشکسته من



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :توفیق کعبی دورقی::نظرات دیگران [ نظر]

    «حقیقت علمى روح»
    87/6/24 1:22 ص

    در تابستان سال ???? پم رینولدز متوجه وجود تورم و برجستگى در شریان مغزش شد. رابرت اسپتزلر مدیر انستیتو مغز و اعصاب فونیکس به مادر سه بچه آتلانتایى گفت که ممکن است در حین عمل جراحى قلب او از کار بیفتد و نیز در طول مدت عمل فعالیت مغز او نیز متوقف شود و با وجود استفاده از کلیه امکانات کلینیکى ممکن است او به مدت یک ساعت بمیرد. هنگام بیهوشى رینولدز زیر دستگاهى قرار داشت که صدایى شبیه به کلیک را در گوش او وارد مى کرد، به جهت مطلع شدن از فعالیت ساقه مغز او (ساقه مغز در کنترل شنوایى و سایر اعمال غیرارادى نقش دارد.) علاوه بر این دستگاهى ضربان قلب و تنفس و درجه حرارت و سایر علائم حیاتى او را کنترل مى کرد. همان طور که اسپتزلر مغز او را باز مى کرد، اتفاقى افتاد که هرگز در پیچیده ترین مانیتورها نیز اتفاق نیفتاده، رینولدز احساس کرد که از جسم خودش خارج شده. او در فرصتى مناسب از بالاى شانه هاى اسپتزلر به پایین و به عمل جراحى نگاه کرد. اسپتزلر را دید که چیزى شبیه به یک مسواک برقى در دست دارد. یک صداى زنانه گفت که جریان خون بیمار بسیار ضعیف است و این طور به نظرش رسید که آنها مى خواهند کشاله ران او را عمل کنند. رینولدز فکر کرد که این نمى تواند صحت داشته باشد. این یک عمل جراحى مغز بود. با وجودى که چشم ها و گوش هایش کاملاً بسته بودند، همه کارهایى را که روى جمجمه اش انجام مى شد، مى دید و آنچه که او درک مى کرد واقعاً اتفاق مى افتاد، در واقع چاقوى جراحى واقعاً شبیه یک مسواک برقى بود. در حقیقت جراحان روى کشاله ران او هم کار مى کردند. او به دستگاهى که فعالیت قلب و شش ها را کنترل مى کرد، وصل بود. در اینجا جراح دستور داد که کار را متوقف کنند. جهت خارج کردن خون از بدنش همه خون او را از بدنش خارج کردند و حیات پیکر او را ترک کرد. او خودش را دید که از تونلى عبور مى کند و به طرف نورى مى رود. در انتهاى تونل او اقوام و آشنایان فوت شده از جمله مادربزرگش را که سالیان زیادى بود درگذشته بود، دید. به نظر مى رسید زمان متوقف شده. سپس ملکى روح او را به بدنش بازگرداند و او را راهنمایى کرد که برگردد و این مثل رها شدن در یک استخر آب یخ بود. پس از بازگشت به حیات رینولدز همه چیز را به اسپتزلر گفت. همه چیزهایى را که دیده و تجربه کرده بود و اسپتزلر به او گفت تجربه شما خارج از تخصص من است و بعد از ??سال هنوز اسپتزلر نمى دانست آن حالت را چگونه توجیه کند

     حقیقت یا توهم
    امروزه پیشرفت هاى پزشکى به پزشکان اجازه مى دهد افرادى را که در زمان هاى گذشته به طور غیرقابل برگشتى ممکن بود، بمیرند، به زندگى برگردانند. در حقیقت این علم عملاً مرز آنچه را که مرگ مى نامیم، عقب رانده. هیچ کس نتوانسته آمار افرادى که داستانى نظیر داستان رینولدز (تجربه خروج از جسم)، سفر به داخل تونل و مواجه شدن با فرشتگان یا جدا شدن از مرحومان و افراد مورد علاقه شان دارند را بیان کند. این حقیقت قابل توجه به نام NDE یا «تجربه نزدیک به مرگ» نامگذارى شده است. ابتدا تقریباً همه پزشکان چنین گزارش هایى را رد مى کردند و توضیحات علمى و پزشکى آنها آن حالت را به هم ریختگى عصبى که از تغییرات به وجود آمده، هنگام مرگ مغزى منتج مى شد، مى دانستند. با وجود این به هم ریختگى عصبى فقط در صورتى که بنا به دلایلى مغز بعضى از کارایى هایش را حفظ کند، مى تواند اتفاق بیفتد و توضیحى در این خصوص وجود داشت. در یک مسیر مستقیم مغز مى تواند مانند کامپیوترى باشد که منابع تغذیه ها و آى سى هاى آن را جدا کرده باشند، لذا نمى تواند توهم داشته باشد و اصلاً نمى تواند کارى انجام دهد و همان گونه که شروع زندگى هوشیارانه را نمى توان مشخص کرد، در مورد پایان زندگى نیز چنین است. مشخص کردن زمان دقیق مرگ معلوم نیست. در حقیقت از نظر پزشکى و علمى غیرممکن است. میشل سابوم کاردیولوژیست مى گوید که این طور به نظر مى رسید که زمان مرگ یک لحظه واحد در زمان است، ولى حالا این طور به نظر مى رسد که مرگ یک پدیده مرحله اى است نه یک لحظه منفرد در زمان. ما نیاز به چیزى جهت ادامه کار داریم، همانگونه که جامعه ما از عوامل اجتماعى و قانونى متنوعى تشکیل شده که نهایت را مشخص مى کند در اینجا نیز مواردى وجود دارد که با آنها بیشتر آشنایى داریم

     مرگ کلینیکى
    تنفس و ضربان قلب متوقف شده اند، شخص ممکن است هنوز قادر به ادامه زندگى توسط دستگاه احیاى قلب و ریه یا وسایل دیگر باشد. مرگ کلینیکى بستگى به این دارد که علائم حیاتى تحت چه شرایطى متوقف شده اند و چرا؟
    • مرگ مغزى
    فعالیت بخش پایینى یا ساقه مغز که اعمال غیرارادى و اتوماتیکى بدن را اداره و کنترل مى کند متوقف مى شود و شخص فقط با کمک دستگاه حفظ حیات احیاى قلب و ریه مى تواند به زندگى خود ادامه دهد. اظهارنظرها در خصوص طول زمان یا دوره اى که ساقه مغز غیر فعال بوده تا زمانى که فرد به طور طبیعى مرگ را دریابد متفاوت است

     مرگ بخش بالایى مغز
    ساقه مغز هنوز فعال است، قلب، شش ها و سیستم هاضمه کار مى کنند ولى بخش احساس کردن و فکر کردن مغز از فعالیت باز ایستاده، در اینجا این امکان وجود دارد که بدن با دستگاه CPR براى مدتى طولانى نیز فعالیت داشته باشد

     مرگ تمامى مغز یا مرگ مغزى کامل
    هم بخش پایینى و هم بخش بالایى مغز از کار افتاده و فعالیتش متوقف مى شود گویى به اندازه کافى درهم آمیختگى نداشته اند. بعضى از رهبران روحانى و کارشناسان و صاحب نظران مختلف سئوال مى کنند که آیا روح در هنگام مواجه شدن با یکى از موارد بالا جسم را ترک مى کند؟ تجسم هایى در حالت NDES یا «تجربه هاى نزدیک به مرگ» اتفاق مى افتد این در حالى است که هیچ فعالیت مغزى جهت دریافت آنها وجود ندارد. دانشمندان و صاحب نظران الهیات و گروه مردم عادى براى دریافت پاسخى گرد آمده اند، در جریان تئورى هاى متداول علمى چنین تجربیاتى نمى تواند به سادگى رخ دهد. مرگ و هوشیارى کاملاً دقیق و بدون خطا هستند، در بحث مربوط به تجربه نزدیک به مرگ بعضى ها معتقدند که علم باید به جهتى سوق داده شود که جایى براى احتمال وجود روح باز کند. عده اى هنوز بدبین اند. من از محقق بریتانیایى سوزان بلک مور که داراى مدرک دکترا است سئوال کردم، آنچه که او در خصوص پم رینولدز بیان مى کند این است که او مى گوید اگر آنچه که شما شرح دادید درست باشد همه علوم مى بایست مجدداً بازنویسى شوند. به هر حال بلک مور مى گوید اطلاعات و آمار دقیق نیستند. او پس از حدود سى سال تحقیق در خصوص مسائل غیرعادى و غیرمتداول مى گوید من فقط مى توانم بگویم که موارد مانند یکدیگر نیستند. او در کتابى به نام من براى زیستن درخصوص تجربه هاى نزدیک به مرگ مى گوید: ظواهر این تجربیات نزدیک به مرگ به علاوه عبور از تونل و نیز خارج شدن از جسم مى تواند انگیزه و علت فیزیولوژیکى داشته باشد، مثلاً در حین جراحى مغز و تحت تاثیر بیهوشى عمومى بیماران گاهگاهى رویت چیز هایى از دورنماى یک تجربه خارج از جسم بودن را گزارش مى دهند. سایرین تحت تاثیر LSD و تریاک، حشیش و قرص هاى آرام بخش و خواب آور و نیز در زمان استرس نظیر این موارد را بیان مى کنند. او معتقد است که هنگام استفاده از مواد بالا مغز هیچ گونه عکس العملى ندارد. به عقیده او مى توان نتیجه گیرى کرد که تجربه خروج از جسم و همه عوامل دیگر در تجربه هاى نزدیک به مرگ با مرگ مغزى شروع مى شوند و خاتمه مى یابند.
    کاردیولوژیست و محقق NDE (تجربه نزدیک به مرگ) میشل سابوم آنچه را که رینولدز بیان کرده و دیده و شنیده با آنچه از یادداشت هاى اسپتزلر جراح او مقایسه مى کند درمى یابد در طول مدتى که رینولدز تونل را تجربه مى کرده به هیچ وجه فعالیت مغزى نداشته مانند کامپیوترى که قبلاً صحبتش شد و مغز او با کلیه توانایى هایش مرده بوده و یک مغز مرده نمى تواند خصوصیت دیگرى داشته باشد، نه مى تواند چیزى را ببیند و تصور کند و نه مى تواند عکس العملى نسبت به داروى بیهوشى یا سایر مخدرها داشته باشد. او تمام استانداردهاى کلینیکى مرگ را دارا بود. طبق اظهارات سابوم او خونى در بدنش نداشت و نیز کاملاً فاقد علائم حیاتى بود. بنابراین آیا این مرگ بود؟ و اگر این مرگ بود تجربه اى که او در طول این مدت داشت چه بود؟

    این من نیستم، فقط جسم من است
    باربارا رومریک پزشک عمومى در فورت لادردیل فلا اولین بار با بیمارى که داراى تجربه نزدیک به مرگ بود مواجه شد. در زمان رزیدنتى باربارا در سال هاى اولیه ????. او با بیش از ??? نفر مصاحبه داشته که گزارشى از تجربه نزدیک به مرگ را داده اند و درخصوص آن نیز کتابى هم نوشته اند، گرچه نقطه نظر او با بسیارى از این افراد در زمینه پزشکى یکسان نیست، این مصاحبه ها او را به این نتیجه رساند که چیزى وجود دارد که پس از مرگ ما به زندگى اش ادامه مى دهد.
    او مى گوید در طول مدتى که با این افراد مصاحبه داشتم آنها مى خواستند با سایر افرادى که همین تجربیات را داشتند صحبت کنند. او در عوض شروع به حمایت از چنین افرادى که یکى از گروه هاى بزرگ جهان هستند کرده و مى گوید مى خواستم داستان هایشان را بشنوم بنابراین در گردهمایى هایشان حاضر مى شدم. زوج هایى معمولى بیشتر زنان و مردان میانسالى بودند که گرد آمده تا در تجربه اى که براى بسیارى از آنها تناوب سفر روحى و زندگى بود سهیم شوم. رابرت میلهم مى گوید که قلبش در اثر حمله قلبى از کار افتاد. «درد از بین رفته بود من روى جسم خودم معلق بودم و در حالى که دراز کشیده بودم به خودم نگاه مى کردم که رویم را مى پوشاندند.» پس از یک زندگى توام با خودخواهى اینک مرگ از من فرد بخشنده اى ساخته بود. آقاى کن امیک درخصوص یک NDE که پس از یک واکنش آلرژى برایش پیش آمده مى گوید که نفسش قطع شده و رنگش کبود شده. او مى گوید خودم را در آن حالت مى دیدم، مى توانستم بشنوم، حالاتى مثل ترس و آرامش را حس مى کردم. امیک مکث مى کند انگار که دوباره آن حالت را تجربه مى کند. پس آن شىء کبود شده روى تخت کیست؟ آن منم. مى دانم که منم. نگاه کردن به او مرا مى ترساند. اما واقعاً آن من نیستم، آن فقط جسم من است. این مطالب مدارکى که نشان بدهد آنها از نظر کلینیکى مرده بودند را به دست نمى دهند ولى نکته اى در کنار این مسئله وجود دارد. این یک تجربه نزدیک به مرگ است و این است که آنها را جذب مى کند. رومر مى گوید اینگونه افراد از اینکه مى فهمند تنها و یا دیوانه نیستند آرامش پیدا مى کنند، داستان هاى آنها ممکن است توهمى به نظر برسد ولى اینقدرها هم غیرعادى نیستند. آنها داستان هاى برگرفته از NDES یا تجربیات نزدیک به مرگ را در سراسر جهان منعکس مى کنند

     مدارک جدید، نظریه هاى جدید
    بسیارى از محققین پزشکى بر این عقیده اند که تجربه هاى نزدیک به مرگ هنگامى که مغز فعالیت کامل و کافى نداشته باشد اتفاق مى افتند. آنها مى گویند ممکن است این تجربیات باورکردنى باشند ولى نه به عنوان وجود زندگى پس از مرگ بلکه چیزى مثل خطور کردن به مغز و نیز معتقدند که هوشیارى به تنهایى در مغز وجود ندارد. در نوشته اى که در دسامبر ???? در مجله پزشکى بریتانیایى به نام Lancet منتشر شد کاردیولوژیست هلندى به نام ون لومل مى نویسد مرد ??ساله اى را که دچار حمله قلبى شده بود با آمبولانسى به بیمارستان آورده و دکترها قلب او را با دستگاه شوک دهنده به کار انداختند. پرستارى دندان هاى مصنوعى بیمار را از دهان او جهت جاى دادن لوله تنفسى در گلوى بیمار خارج کرد. سپس مرد را به بخش مراقبت هاى ویژه بردند. یک هفته بعد مرد بیمار پرستارى را که دندان هاى مصنوعى او را از دهانش خارج کرده بود دید و او را شناخت با اینکه در برخورد قبلى بیمار در حالت کما و مرگ کلینیکى بود. او به پرستار گفت شما دندان هاى مصنوعى مرا از دهانم خارج کردید و در ادامه به توضیح سایر جزئیات پرداخت و گفت که جداشدن روح از بدنش را مشاهده کرد. در تحقیقى جهت بیان تفاوت تجربه هاى نزدیک به مرگ ون لومل و همکاران محققش با ??? نفر که دچار حمله هاى قلبى شده و زنده مانده بودند مصاحبه کردند. ?? درصد از هوشیارى کامل خود صحبت کردند. ون لومل مى گوید این افراد همه چیز را به طور کامل از احساس خود و آرامش پرواز به مرحله تجربه نزدیک مرگ بیان کردند. متن چاپ شده محققان بریتانیایى در بیمارستان عمومى ساوتهمپتون در مجله «Resuscitation» به این نتایج اشاره مى کند که ??درصد از بیماران داراى حافظه کامل در دوره بیهوشى بوده اند. شش درصد از آنها پس از حمله قلبى به هوش آمدند و به زندگى بازگشتند و تجربه هاى نزدیک به مرگ خود را بازگو کردند.
    هم ون لومل و هم محققین بریتانیایى بر این باورند که این یافته ها بیانگر این مسئله است که هوشیارى مى تواند در صورت فقدان فعالیت مغز نیز وجود داشته باشد. «شما مى توانید مغز را با یک دستگاه تلویزیون مقایسه کنید.» او مى گوید: «برنامه تلویزیونى در دستگاه تلویزیون شما نیست.» پس هوشیارى کجا است؟ آیا در تک تک سلول هاى بدن است؟
    ون لومل مى گوید من فکر مى کنم که چنین باشد. «ما مى دانیم که روزانه ?? میلیون سلول مى میرند.» او به این مسئله اشاره مى کند که این نابودى در مقیاس بالا به این معنى است که تقریباً همه سلول هاى تشکیل دهنده وجود من و شما نو و جدید هستند در صورتى که ما نسبت به آنچه همیشه بوده ایم تغییرى را احساس نمى کنیم. براى ون لومل مسئله به این صورت ادامه مى یابد که باید «نوعى ارتباط بین سلول هاى ما وجود داشته باشد» یا به عبارت دیگر همه سلول هاى ما نه فقط سلول هاى مغزى بلکه تریلیون سلول دیگر که در ماهیچه ها، استخوان بندى، روده و احشا، پوست و خون وجود دارند «به طریق شبکه مانندى با هم تبادل اطلاعات یا گفت وگو دارند» در نتیجه ما تجربیاتمان را فعالانه حفظ کرده حتى در زمانى که بیلیون سلول تشکیل دهنده بدن ما از بین رفته و بیلیون سلول دیگر جاى آنها را مى گیرند. پس در این صورت همه سلول ها هنگام مرگ مغزى نیز زنده اند و مى توانند از طریق ذهن از مسائل به نحو غیرقابل توضیحى آگاه شوند. عقاید و پیشنهادات ممکن است ما را از مراحل توضیحى تجربه هاى نزدیک به مرگ دور کند مثل دلایل محکم زندگى پس از مرگ ولى آنها افق هاى جذاب خودشان را دارند. پس این به چه معنى است اگر ذهن انسان پس از مرگ مغزى فعالیت داشته باشد آیا باید در مورد بازگشت پس از مرگ مغزى بازنگرى داشته باشیم. تجربه هاى نزدیک به مرگ ما را وادار مى سازند که مجدداً سئوالاتى را که فکر مى کردیم پاسخشان را مى دانیم امتحان کنیم. مرگ چیست؟ هوشیارى کجا است؟ و آیا علم مى تواند روح را بیابد؟

     

     



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :توفیق کعبی دورقی::نظرات دیگران [ نظر]

    <      1   2   3      >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسنده ی آن است.
    طراحی شده توسط : گروه پلاک